جدول جو
جدول جو

معنی خسرو اول - جستجوی لغت در جدول جو

خسرو اول
(خُ رَ / رُ وِ اَوْ وَ)
خسرو انوشیروان. انوشیروان پادشاه ساسانی. (از مزدیسنا ص 204، 222، 227). رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُرَ / رُ وِ سِوْ وُ)
وی پسر ورزدات پادشاه اشکانی ارمنستان است که از سال 379 تا 392 میلادی سلطنت کرد. پسر او تیگران پس از خسرو سوم در 416 میلادی پادشاه ارمنستان ایران شد. (از ایران باستان ج 3 ص 2621)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُ وِ دُوْ وُ)
پسر تیرداد پادشاه اشکانی ارمنستان که از 325 تا 327 میلادی پادشاهی کرد. (از تاریخ ایران باستان مشیرالدوله ص 2621)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُ وِ وَ)
کنایه از خورشید است. (از برهان قاطع). آفتاب. مهر. هور. (یادداشت بخط مؤلف) :
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بندۀ توران شاهم.
حافظ.
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
بدست مرحمت یارم در امیدواران زد.
حافظ.
، پادشاه مغرب را نیز گویند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(ثُدْ دی)
کیخسرو اول. ششمین از سلجوقیان روم که در روم و قونیه حکومت میکردند. او پسر قلیج ارسلان و ولیعهد او بود. به سال 578 هجری قمری پس از مرگ پدرش به تخت نشست. چند سال بعد برادر بزرگ او رکن الدین سلیمان شاه بر ضد او قیام کرد و غیاث الدین مقاومت نتوانست و به قسطنطنیه گریخت، و پس از 23 سال در 603 هجری قمری برادرش مرد و او بملک موروث رسید. این بار پس از 6 سال حکومت در 609 هجری قمری هنگام جنگ با صلیبیان در لاذقیه کشته شد. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 539، معجم الانساب ج 2 ص 215، تاریخ گزیده صص 482- 484 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا